دانـــــشـــــجــــــویـان هــــــوشـــــبــــــری 91 ایــــلام | ||
|
سری جدید بفرمایید سوتی این پست واسه این گذاشتیم که شمادوستان هرسوتی درکلاس یاکارآموزی ازهمدیگه دیدین بیاید اینجاثبت کنین که به هم نخندیم با هم بخندیم
نظرات شما عزیزان: مهسا.ن
ساعت2:15---11 ارديبهشت 1393
سوتی جدید خانم صادقی ......
****ماکسه فیسک بگر**** .......
ساعت19:37---17 فروردين 1393
سلام چرا صندلی داغو حذف کردین بزارینش دوباره خیلی خوب بود
طرهانی
ساعت23:07---11 اسفند 1392
سلام. ترم3 بودیم که1روز من وصادقی دنبال کنترل اسپیلیت میگشتیم رفتیم اتاق 5 که آقای بشاره ونورایی اونجا بودن مریم پرسید کنترل اینجا نیست؟ که گفتن نیست. من زودتر از مریم اومدم بیرون بعد دیدم مریم با یه حالت متعجب اومد بیرون پرسیدم چی شده گفت آقای بشاره وقتی میومدم بیرون بهم گفته "حاجی بسلامت"!!!!!! و عصبانی بود ازینکه چرا اینو بهش گفته! بعدش یه کم بهش نگا کردم و زدم زیر خنده وبهش گفتم اشتباه فهمیدی اون گفته کنترل " ها جیب سلامت(آقای سلامت)"
تامرادی
ساعت19:50---7 دی 1392
سلام.یادتونه یه وقت کلاس 112هماتو بخاطر مشکل فنی کامپیوتر بعداز حضور غیاب کنسل شد.منو خانم رشیدی سریع رفتیم سر ایستگاه به سرویس برسیم که نبود بعد خبر دادن که کلاس تو 116 برگزار شده بیاین. ماهم بدو بدو اومدیم دم در کلاس اما پشیمون شدیم گفتیم دیگه الان ضایع است خلاصه رفتیم کلاس 112 ک از چشم استاد مخفی بمونیم چشمتون روز بد نبینه بعد نیم ساعت استاد اومد ببینه گوشیش اونجا جا مونده ک اینطور شد ک لو رفتیم استاد هم کلی خنده بارمون کرد
مجید
ساعت10:25---7 دی 1392
زنگ زدم به ایوب.داشتم باهاش حرف میزدم میزدم که دیدم جمال از اونور داره جواب حرفای منو میده.گفتم مگه گوشیتو گذاشتی رو اسپیکر؟ که ایوب با یه اعتماد به سقف بالا گفت آره گذاشتم رو آیفون!!!!!
ایوب جان آیفون یکی از محصولات شرکت اپل هستش.اگه خیلی هم کوتاه بیایم اون وسیله ایه که باهاش در خونه رو میزنن باز میکنن مجید
ساعت10:15---7 دی 1392
سلام.اول خواستم ازین سوتی چشم پوشی کنم ولی گفتم قرار نیست که به هم بخندیم و قراره با هم بخندیم.
یه روز رفتیم کارآموزی ساعت "2" بود.بعد که رفتم تو اتاقم دیدم خانم پورکریم از من زودتر اومده.گفتم سلام. ایشون هم گفتن سلام صبح بخیر ^_^ لیلا
ساعت19:31---6 دی 1392
سلام دوستان.چن روز پیش ما همگی رختکن بیمارستان مصطفی بودیم که پزشک بیهوشی که جدیدالورود هم بودن موقع رفتن جلوی در رختکن به رسم احترام با صدای بلند گفتن دخترای بیهوشی اجازه هست من برم؟یکی از خواهرا اون لحظه کاملا با اعتماد به نفس و صدای بلند گفتن:تو دیگه کی هستی؟!!!!هیچی دیگه طفلک ضایع شد رفت پی کار خودش
sadeghi
ساعت14:38---26 آذر 1392
توجه توجه! جدیدترین دارو بانام ست TNJ وارد بازار شد!برای تهیه به خانم طرهانی مراجعه کنید! قضیه ازین قراره که سرعمل رینو مهرناز درکمال تعجب وتأمل به من گفت که یکی ازهوشبرا ستTNJ خواسته...منم درکمال اعتماد به سقفی گفتم منظورش میکروست بوده!!بعدأ گندش در اومد که 3تا TNJخواستن نه ستTNJ....(!):-
مجید
ساعت12:10---26 آذر 1392
سلام دوستان.طبق معمول اینجانب سوتی های دوستان رو شکار کردم.توی کلاس متون بودیم که ایوب گفت صفری نمیتونه مربی کارآموزیمون باشه.احسان گفت چرا؟ گفت چون دکتر عبدی با موافقتمون درخواست نکرده!!! خخخخخخخخخخ
قیافه من در اون لحظه ^_^ قیافه خودش وقتی فهمید سوتی داده o_o [ دو شنبه 25 آذر 1398
] [ 13:8 ] [ ایوب ] |
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |